1 . غیر قابل فهم
[صفت]

unintelligible

/ˌʌnɪnˈtelɪdʒəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unintelligible] [حالت عالی: most unintelligible]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیر قابل فهم نامفهوم، غیر قابل درک

معادل ها در دیکشنری فارسی: غیرقابل‌درک غیرقابل‌فهم
مترادف و متضاد incomprehensible intelligible
  • 1.She turned away and muttered something unintelligible.
    1. او رویش را برگرداند و زیر لب چیزی نامفهوم گفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان