خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرابکار
[اسم]
vandal
/ˈvændəl/
قابل شمارش
[جمع: vandals]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خرابکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خرابکار
1.Adolescent vandals wrecked the cafeteria.
1. خرابکارانِ نوجوان کافه تریا [بوفه مدرسه] را نابود کردند.
2.The vandals deliberately ripped the paintings from the wall.
2. خرابکاران عمدا نقاشیها را از روی دیوار کندند.
3.We could scarcely believe the damage caused by the vandals.
3. به سختی توانستیم خسارتی که توسط خرابکاران به بار آمده بود را باور کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
vancouver
van
vampire bat
vampire
vamp
vandalism
vandalize
vanessa
vanguard
vanilla
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان