خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گلوله کردن
2 . کوک کردن (ساعت و ...)
3 . بالا کشیدن
4 . خاتمه دادن
5 . منحل کردن
6 . کسی را دست انداختن
7 . به چیزی بخصوص منتج شدن
[فعل]
to wind up
/wɪnd ʌp/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گلوله کردن
به شکل گوی درآوردن (با پیچاندن)
2
کوک کردن (ساعت و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوک کردن
3
بالا کشیدن
4
خاتمه دادن
پایان دادن
5
منحل کردن
بستن (شرکت)
1.Our operations in Jamaica are being wound up.
1. شرکتهای ما در جامایکا دارند بسته میشوند.
6
کسی را دست انداختن
informal
7
به چیزی بخصوص منتج شدن
سر از جایی بخصوص درآوردن، درنهایت چیزی شدن
informal
1.If he keeps doing stuff like that he's going to wind up in prison!
1. اگر او به انجام چنین کارهایی ادامه دهد، سر از زندان درخواهد آورد.
2.If you take risks like that you'll wind up dead.
2. اگر مانند آن ریسک کنی، درنهایت میمیری.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wind power
wind generation
wind farm
wind
winchester drive
wind vane
windbreaker
windcheater
windless
windlessness
کلمات نزدیک
wind turbine
wind tower
wind power
wind machine
wind instrument
wind-blown
wind-up
wind-up doll
windbag
windbreak
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان