[فعل]

to add

/æd/
فعل گذرا
[گذشته: added] [گذشته: added] [گذشته کامل: added]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 افزودن اضافه کردن، به علاوه کردن

مترادف و متضاد attach build on go on to say include remove subtract
  • 1.Beat the butter and sugar together and slowly add the eggs.
    1. کره را همراه شکر هم بزن و به آرامی تخم مرغ‌ها را اضافه کن.
  • 2.If you add three and four you get seven.
    2. اگر عدد سه را به علاوه چهار بکنی می‌شود هفت.
  • 3.She's added a Picasso to her collection.
    3. او (اثری) از پیکاسو به مجموعه خود افزود.
  • 4.The restaurant will add 10% to your bill for service.
    4. رستوران ده درصد به صورت حساب شما اضافه می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان