خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افزودن
[فعل]
to add
/æd/
فعل گذرا
[گذشته: added]
[گذشته: added]
[گذشته کامل: added]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
افزودن
اضافه کردن، به علاوه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اضافه کردن
افزودن
جمع زدن
جمع کردن
مزید کردن
مترادف و متضاد
attach
build on
go on to say
include
remove
subtract
1.Beat the butter and sugar together and slowly add the eggs.
1. کره را همراه شکر هم بزن و به آرامی تخم مرغها را اضافه کن.
2.If you add three and four you get seven.
2. اگر عدد سه را به علاوه چهار بکنی میشود هفت.
3.She's added a Picasso to her collection.
3. او (اثری) از پیکاسو به مجموعه خود افزود.
4.The restaurant will add 10% to your bill for service.
4. رستوران ده درصد به صورت حساب شما اضافه میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
adaptor
adapter
adaptation
adapt
adamantly
add fuel to the fire
add fuel to the flames
add insult to injury
add together
add up
کلمات نزدیک
adc
adar
adaptor
adaptive
adapter
add up
add up to
add-in
addax
added
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان