1 . پرنده 2 . زن
[اسم]

bird

/bɜrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرنده طایر مرغ
مترادف و متضاد fowl
  • 1.Most birds lay eggs in the spring.
    1. بیشتر پرنده‌ها در بهار تخم می‌گذارند.
  • 2.We watched a flock of birds fly over the field.
    2. ما یک دسته پرنده را در حال پرواز بر فراز مزرعه تماشا کردیم.
caged birds
پرندگان در قفس
sea birds
پرندگان دریایی
کاربرد واژه bird به معنای پرنده
واژه bird به معنای پرنده به موجوداتی اطلاق می‌شود که پوشیده از پر هستند و دو بال و دو پا دارند. بیشتر پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند.

2 زن دختر

informal
  • 1.Do you know that bird?
    1. آن زن را می‌شناسی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان