1 . منگوله 2 . توپ را نگرفتن 3 . جهیدن
[اسم]

bobble

/ˈbɑːbl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منگوله منگوله پشمی کلاه

[فعل]

to bobble

/ˈbɑːbl/
فعل گذرا
[گذشته: bobbled] [گذشته: bobbled] [گذشته کامل: bobbled]

2 توپ را نگرفتن از دست کسی افتادن (توپ و...)

informal
مترادف و متضاد fumble
  • 1.She tried to catch the ball but bobbled it.
    1. او سعی کرد توپ را بگیرد، اما نتوانست.

3 جهیدن بالا و پایین پریدن

informal
  • 1.The ball somehow bobbled into the net.
    1. توپ به طریقی به داخل تور جهید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان