[قید]

especially

/ɪˈspeʃ.əl.i/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مخصوصاً

مترادف و متضاد chiefly mainly mostly particularly
  • 1.I loved the show, especially the dancing.
    1. من نمایش را دوست داشتم، مخصوصاً رقص را.
especially for something/somebody
مخصوصاً برای چیزی/کسی
  • 1. I chose this especially for your new house.
    1. من این را مخصوصاً برای خانه جدید شما انتخاب کردم.
  • 2. She bought a new pair of trainers especially for the trip.
    2. او یک جفت کتانی مخصوصاً برای سفر خرید.

2 زیاد خیلی

مترادف و متضاد extremely peculiarly very
  • 1.She's not especially interested in sports.
    1. او زیاد علاقه‌مند به ورزش نیست.
not especially
نه خیلی
  • ‘Do you like his novels?’ ‘Not especially.’
    «رمان‌های او را دوست داری؟» «نه خیلی.»
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان