[قید]

from scratch

/frʌm skræʧ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از صفر (شروع کردن) از اول

  • 1.We didn't have any furniture of our own so we had to start from scratch.
    1. ما هیچ اسباب اثاثیه‌ای از خودمان نداشتیم برای همین مجبور شدیم از صفر شروع کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان