1 . احمق 2 . احمقانه
[صفت]

hare-brained

/hɛr-breɪnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more hare-brained] [حالت عالی: most hare-brained]

1 احمق خل‌وچل

معادل ها در دیکشنری فارسی: کله‌پوک

2 احمقانه دیوانه‌وار

a hare-brained scheme/idea/theory
یک نقشه/ایده/نظریه احمقانه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان