1 . چیزی نمانده بود بروم زیر تاکسی.
[جمله]

I was almost run over by a taxi.

/aɪ wʌz ˈɔlˌmoʊst rʌn ˈoʊvər baɪ ə ˈtæksi/

1 چیزی نمانده بود بروم زیر تاکسی. چیزی نمانده بود که یک تاکسی بهم بزند.

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان