1 . جاز
[اسم]

jazz

/dʒæz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جاز موسیقی جاز

معادل ها در دیکشنری فارسی: جاز موسیقی جاز
  • 1.I've been a fan of jazz ever since I was a teenager.
    1. از وقتی که یک نوجوان بودم [از دوران نوجوانی]، طرفدار موسیقی جاز بودم.
  • 2.Paul has a lot of jazz on his iPod.
    2. "پال" در آیپاد خود، کلی موسیقی جاز دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان