[اسم]

nanny

/ˈnæni/
قابل شمارش
[جمع: nannies]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرستار بچه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرستار بچه
  • 1.She was taken on as a nanny to their two small children.
    1. او به عنوان پرستار بچه دو کودک کوچک آنها انتخاب شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان