[صفت]

out of the way

/ˌaʊɾəv ðə ˈweɪ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more out of the way] [حالت عالی: most out of the way]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دورافتاده خارج از شهر

  • 1.We're too out of the way to have electricity.
    1. ما زیادی خارج از شهر هستیم که برق داشته باشیم [ما آنقدر خارج از شهر هستیم که برق نداریم].

2 غیرعادی نامعمول

  • 1.He'd seen nothing out of the way.
    1. او هیچ چیز نامعمولی ندیده بود.

3 تمام‌شده جمع‌شده

  • 1.Economic recovery will begin once the election is out of the way.
    1. وقتی انتخابات تمام شود، بهبود اقتصادی شروع خواهد شد.

4 از سر راه کنار رفته

  • 1.Why did Josie want her out of the way?
    1. چرا "جوزی" می‌خواهد او از سر راه کنار برود؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان