Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اولیه
2 . ساده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
primitive
/ˈprɪmətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more primitive]
[حالت عالی: most primitive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اولیه
بدوی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتدایی
اولیه
primitive man
انسان اولیه
primitive societies
جوامع بدوی
2
ساده
قدیمی، ابتدایی
1.The conditions at the campsite were quite primitive.
1. شرایط در اردوگاه بهشدت ابتدایی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
primeval
primer
prime time
prime number
prime minister
primitivism
primordial
primp
primrose
primus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان