1 . اولیه 2 . ساده
[صفت]

primitive

/ˈprɪmətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more primitive] [حالت عالی: most primitive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اولیه بدوی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابتدایی اولیه
primitive man
انسان اولیه
primitive societies
جوامع بدوی

2 ساده قدیمی، ابتدایی

  • 1.The conditions at the campsite were quite primitive.
    1. شرایط در اردوگاه به‌شدت ابتدایی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان