Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دکتر زخم را پانسمان کرد.
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
The doctor put a bandage on the cut.
/ðə ˈdɑːktər ˈpʊt ə ˈbændɪdʒ ɑːn ðə ˈkət/
1
دکتر زخم را پانسمان کرد.
دکتر زخم را باندپیچی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
the doctor ordered some tests.
the dinner plates are in the cabinet next to the stove.
the dashboard has a large glove compartment.
the customs officer examined my suitcase, but he didn't check my handbag.
the cultural facilities are museums, public libraries and art galleries.
the door handle is broken.
the early bird catches the worm
the engine has overheated.
the engine is not tuned.
the engine is not tuned. why don't you have it tuned up?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان