1 . خرابکار
[اسم]

vandal

/ˈvændəl/
قابل شمارش
[جمع: vandals]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرابکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: خرابکار
  • 1.Adolescent vandals wrecked the cafeteria.
    1. خرابکارانِ نوجوان کافه تریا [بوفه مدرسه] را نابود کردند.
  • 2.The vandals deliberately ripped the paintings from the wall.
    2. خرابکاران عمدا نقاشی‌ها را از روی دیوار کندند.
  • 3.We could scarcely believe the damage caused by the vandals.
    3. به سختی توانستیم خسارتی که توسط خرابکاران به بار آمده بود را باور کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان