خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوتاهمدت
[عبارت]
a corto plazo
/a kˈɔɾto plˈaθo/
1
کوتاهمدت
1.Nuestro objetivo a corto plazo es lograr que ambas partes se sienten a negociar el alto el fuego.
1. هدف کوتاهمدت ما این است که کاری کنیم تا هر دو طرف درمورد آتشبس مذاکره کنند.
کلمات نزدیک
accionista
ganancia
sector
bajada
anual
rentabilidad
intención
mensualmente
correr riesgos
aportación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان