خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرهخورده
[صفت]
anudado
/ˌanuðˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: anudada]
[جمع مونث: anudadas]
[جمع مذکر: anudados]
1
گرهخورده
1.Michelle le está cepillando el cabello anudado de su hija.
1. "میشل" دارد موهای گرهخورده دخترش را شانه میزند.
کلمات نزدیک
afluencia
adolescente
activista
urgencias
tratamiento
apuesta
arrodillar
bachillerato
bendecir
candidato
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان