خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کرمپودر
2 . پایه
3 . جایگاه (بیسبال)
[اسم]
la base
/bˈase/
غیرقابل شمارش
مونث
1
کرمپودر
کرم زیرساز
1.Ponte la base antes de aplicar el resto del maquillaje.
1. کرمپودر را قبل از بقیه لوازم آرایش بزن.
2
پایه
1.La agricultura era la base de la economía precolombina.
1. کشاورزی پایه اقتصاد پیشاکلمبی بود.
3
جایگاه (بیسبال)
بیس
1.El bateador bateó la pelota y corrió a la primera base.
1. چوبزن به توپ ضربه زد و به جایگاه اول دوید.
کلمات نزدیک
esmalte para las uñas
rímel
pintalabios
repelente de insectos
protector solar
lima de uñas
sombra de ojos
lápiz de ojos
lápiz de cejas
tónico facial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان