خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جسد
[اسم]
el cadáver
/kaðˈaβɛɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: cadáveres]
1
جسد
جنازه
1.Tardé algo en acostumbrarme a realizar experimentos en cadávares cuando estudié medicina.
1. وقتی که پزشکی میخواندم، مدتی طول کشید تا به انجام آزمایش روی اجساد عادت کنم.
کلمات نزدیک
ataúd
jubilación
funeral
arroz frito
fideos fritos
urna
tumba
viuda
viudo
huérfano
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان