خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشخدمت
2 . خدمتکار
3 . مهماندار (هواپیما و ...)
4 . سرپیشخدمت (در خانههای اشرافی)
[اسم]
el camarero
/kˌamaɾˈɛɾɔ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: camareros]
[مونث: camarera]
1
پیشخدمت
گارسون
1.El camarero nos tomó la orden.
1. پیشخدمت سفارش ما را گرفت.
2
خدمتکار
پادو
1.La camarera limpió la habitación y trajo toallas.
1. پادو اتاق را تمیز کرد و حوله آورد.
3
مهماندار (هواپیما و ...)
1.La camarera me dio un refresco gratis.
1. مهماندار به من یک سودای رایگان داد.
4
سرپیشخدمت (در خانههای اشرافی)
1.El camarero puso en orden la oficina del rey.
1. سرپیشخدمت دفتر کار شاه را مرتب کرد.
کلمات نزدیک
cocinero
ministro
primer ministro
cirujano
partero
barman
agricultor
camionero
conductor de tren
peluquero
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان