خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ظرفیت
2 . مهارت
[اسم]
la capacidad
/kˌapaθiðˈad/
قابل شمارش
مونث
[جمع: capacidades]
1
ظرفیت
گنجایش
1.Este avión tiene capacidad para 150 pasajeros.
1. این هواپیما ظرفیت 150 مسافر را دارد.
2
مهارت
توانایی
1.Tenía la capacidad de explicar las cosas con claridad.
1. او این توانایی را داشت که چیزها را واضح توضیح دهد.
کلمات نزدیک
videoteca
secretaría
sacar mala nota
sacar buena nota
reflexionar
centímetro cuadrado
centímetro cúbico
cúbico
distancia
fondo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان