خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرکز
2 . مرکز شهر
[اسم]
el centro
/θˈɛntɾo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: centros]
1
مرکز
وسط
1.En el centro del mantel hay una estrella.
1. در وسط رومیزی یک ستاره وجود دارد.
2
مرکز شهر
1.Ayer fui al centro al cine.
1. دیروز در مرکز شهر به سینما رفتم.
کلمات نزدیک
butaca
bullicioso
bonito
barrio
apartamento
comedor
comunicado
comunitario
contaminación
debajo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان