خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسابقه
[اسم]
el certamen
/θɛɾtˈamɛn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: certámenes]
1
مسابقه
رقابت
1.Me presenté al certamen de fotografía pero no gané ningún premio.
1. اما در مسابقه عکاسی شرکت کردم، اما جایزهای نگرفتم.
کلمات نزدیک
lanzamiento de peso
carrera de vallas
victoria
juegos olímpicos
lesionar
disputar
instalaciones deportivas
recinto
gradería
rival
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان