خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مواد غذایی
[اسم]
la compra
/kˈɔmpɾa/
غیرقابل شمارش
مونث
1
مواد غذایی
خواربار
1.Fui al supermercado y gasté más de 100 dólares en la compra.
1. من به سوپرمارکت رفتم و بیشتر از صد دلار برای خواربار خرج کردم.
کلمات نزدیک
carnicería
una cabeza de ajos
una bolsa de naranjas
una barra de pan
verdulería
congelado
filete de ternera
frutero
gamba
heladería
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان