خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مربوط به جامعه
[صفت]
comunitario
/kˌomunitˈaɾjo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: comunitaria]
[جمع مونث: comunitarias]
[جمع مذکر: comunitarios]
1
مربوط به جامعه
گروهی، مربوط به اجتماع
1.La ciencia no es el resultado de esfuerzos individuales sino una empresa comunitaria.
1. علم نتیجه تلاش فردی نیست، بلکه (حاصل) پشتکار گروهی است.
کلمات نزدیک
comunicado
comedor
centro
butaca
bullicioso
contaminación
debajo
detrás
encima
enfrente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان