خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرده
[اسم]
la cortina
/kɔɾtˈina/
قابل شمارش
مونث
[جمع: cortinas]
1
پرده
1.Sheila misma instaló las cortinas de la cocina.
1. "شیلا" خودش پردههای آشپزخانه را نصب کرد.
کلمات نزدیک
despertador
cama
sacacorchos
esponja
tabla de cortar
lámpara de noche
armario
cajón
litera
escritorio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان