1 . چهارم 2 . اتاق‌خواب 3 . ربع (ساعت)
[صفت]

cuarto

/kwˈaɾto/
غیرقابل مقایسه

1 چهارم چهارمین

  • 1.Entra al edificio y toma el ascensor al cuarto piso.
    1. داخل ساختمان شو و با آسانسور به طبقه چهارم برو.
[اسم]

el cuarto

/kwˈaɾto/
قابل شمارش مذکر
[جمع: cuartos]

2 اتاق‌خواب اتاق

  • 1.Mi perro entró al cuarto para despertarme.
    1. سگم داخل اتاق‌خواب شد تا من را بیدار کند.

3 ربع (ساعت) یک ربع

  • 1.Son las siete menos cuarto.
    1. ساعت یک ربع به هفت است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان