خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صورتحساب
2 . حساب
[اسم]
la cuenta
/kwˈɛnta/
قابل شمارش
مونث
[جمع: cuentas]
1
صورتحساب
1.Pedimos la cuenta después de pasar dos horas en el restaurante.
1. بعد از اینکه دو ساعت در رستوران بودیم، صورتحساب خواستیم.
2
حساب
1.Con la banca por Internet, puede administrar su cuenta en línea.
1. از طریق بانکداری اینترنتی میتوانید حسابتان را آنلاین مدیریت کنید.
cuenta corriente
حساب جاری
کلمات نزدیک
gratis
éxito
estrellado
estar listo
escondido
masivo
mensaje
molestar
móvil
ocurrir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان