خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستمزد
2 . سهمیه
[اسم]
la cuota
/kwˈota/
قابل شمارش
مونث
[جمع: cuotas]
1
دستمزد
هزینه
1.¿Has pagado ya la cuota de inscripción?
1. آیا هزینه ثبتنام را پرداخت کردهای؟
2
سهمیه
سهم
1.Nuestro objetivo es incrementar la cuota de producción en un 15%.
1. هدف ما افزایش پانزدهدرصدی سهمیه تولید است.
کلمات نزدیک
cuenta de ahorro
comisión
zapato de tacón
zapato plano
zapatilla de deporte
en metálico
economista
hipoteca
mensual
plazo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان