خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رقص
[اسم]
la danza
/dˈanθa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: danzas]
1
رقص
1.Su danza en la reproducción de El cascanueces era impresionante.
1. رقص آنها در نمایش "فندقشکن" بینظیر بود.
کلمات نزدیک
presente
aún
bola
sentido
par
posición
material
sueño
demostrar
ejercicio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان