خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ایستاده
[قید]
de pie
/de pjˈe/
غیرقابل مقایسه
1
ایستاده
1.Ya no quedaban asientos y tuve que quedarme de pie toda la conferencia.
1. دیگر هیچ صندلی باقی نمانده بود و مجبور شدم که در تمام کنسرت ایستاده باشم.
کلمات نزدیک
persona
poder
buscar
cosa
estos
propio
página
respuesta
crecer
todavía
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان