1 . صبحانه خوردن 2 . به‌عنوان صبحانه خوردن 3 . صبحانه خوردن 4 . خبردار شدن
[فعل]

desayunar

/dˌesajjunˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: desayuné] [حال: desayuno] [گذشته: desayuné] [گذشته کامل: desayunado]

1 صبحانه خوردن

  • 1.Mi esposo y yo desayunamos juntos todos los días.
    1. من و شوهرم هر روز باهم صبحانه می‌خوریم.

2 به‌عنوان صبحانه خوردن برای صبحانه خوردن

  • 1.Suelo desayunar huevos y pan tostado.
    1. من معمولاً برای صبحانه تخم‌مرغ و نان تست می‌خورم.

3 صبحانه خوردن (desayunarse)

  • 1.Los domingos nos desayunamos en un café.
    1. ما یکشنبه‌ها در یک کافه صبحانه می‌خوریم.

4 خبردار شدن باخبر شدن، شنیدن (desayunarse)

  • 1.- ¿No sabía lo del accidente? - No, recién se desayunó.
    1. - آیا او از تصادف خبر نداشت؟ - نه، همین الان باخبر شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان