خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صبحانه خوردن
2 . بهعنوان صبحانه خوردن
3 . صبحانه خوردن
4 . خبردار شدن
[فعل]
desayunar
/dˌesajjunˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: desayuné]
[حال: desayuno]
[گذشته: desayuné]
[گذشته کامل: desayunado]
صرف فعل
1
صبحانه خوردن
1.Mi esposo y yo desayunamos juntos todos los días.
1. من و شوهرم هر روز باهم صبحانه میخوریم.
2
بهعنوان صبحانه خوردن
برای صبحانه خوردن
1.Suelo desayunar huevos y pan tostado.
1. من معمولاً برای صبحانه تخممرغ و نان تست میخورم.
3
صبحانه خوردن
(desayunarse)
1.Los domingos nos desayunamos en un café.
1. ما یکشنبهها در یک کافه صبحانه میخوریم.
4
خبردار شدن
باخبر شدن، شنیدن
(desayunarse)
1.- ¿No sabía lo del accidente? - No, recién se desayunó.
1. - آیا او از تصادف خبر نداشت؟ - نه، همین الان باخبر شد.
کلمات نزدیک
nosotras
ellas
vosotras
comer
chalé
duchar
día a día
entrar
igual
ir a la cama
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان