خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صاف (آسمان)
2 . باز
3 . باهوش
4 . هشیار
[صفت]
despejado
/dˌespexˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: despejada]
[جمع مونث: despejadas]
[جمع مذکر: despejados]
1
صاف (آسمان)
1.El cielo está claro hoy; no hay una sola nube.
1. امروز هوا صاف است؛ حتی یک ابر هم در آسمان نیست.
2
باز
خالی (از چیزی)
1.La carretera está despejada antes de las 7 am.
1. جاده قبل از هفت صبح باز است.
3
باهوش
زیرک
1.No me sorprende que sea millonario a los 25. Siempre fue un joven despejado.
1. تعجب نمیکنم که در بیست و پنج سالگی میلیونر بشود. او همیشه جوان باهوشی بود.
4
هشیار
1.Si no me siento despejado, es porque casi no he dormido en una semana.
1. اگر خیلی احساس هشیاری نمیکنم، به این خاطر است که تقریباً یک هفته نخوابیدم.
کلمات نزدیک
despedida de soltera
despedida de soltero
definitivo
cortejo
consenso
diurno
enterar
finca
fortalecer
grabar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان