خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقاشی کردن
2 . ظاهر شدن
[فعل]
dibujar
/dˌiβuxˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: dibujé]
[حال: dibujo]
[گذشته: dibujé]
[گذشته کامل: dibujado]
صرف فعل
1
نقاشی کردن
کشیدن
1.El artista dibujó la silueta de la mujer detrás de la cortina.
1. هنرمند سایهنمای زن پشت پرده را کشید.
2
ظاهر شدن
پدیدار شدن
(dibujarse)
1.El perro se dibujó en el pasillo oscuro.
1. (آن) سگ در راهروی تاریک پدیدار شد.
کلمات نزدیک
mantener
todavía
crecer
respuesta
página
ejecutar
abierto
juntos
por encima de
caminar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان