خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دشوار
2 . بعید
3 . بدقلق
[صفت]
difícil
/difˈiθil/
قابل مقایسه
[حالت مونث: difícil]
[جمع مونث: difíciles]
[جمع مذکر: difíciles]
1
دشوار
سخت، مشکل
1.Este problema de matemática es muy difícil para mí.
1. این مسئله ریاضی برای من خیلی سخت است.
2
بعید
غیرمحتمل
1.Esto es difícil que vuelva a pasar.
1. بعید است که دوباره این اتفاق بیفتد.
3
بدقلق
1.No sé cómo tratar con adolescentes difíciles.
1. من نمیدانم چگونه با نوجوانان بدقلق رفتار کنم.
کلمات نزدیک
correcto
ligero
pesado
beige
marrón
fácil
incorrecto
nuevo
viejo
lento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان