خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حواسپرتی
[اسم]
la distracción
/dˌistɾakθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: distracciones]
1
حواسپرتی
1.La distracción de Marta mientras manejaba casi la hace estrellarse.
1. حواسپرتی "مارتا" در هنگام رانندگی نزدیک بود باعث تصادف او بشود.
کلمات نزدیک
distinguir
dinámico
destacar
desempleado
decisivo
edificar
evento
exponer
fechado
fortaleza
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان