خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بسیار دوست داشتن
2 . مجذوب کردن
[فعل]
encantar
/ˌɛnkantˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: encanté]
[حال: encanto]
[گذشته: encanté]
[گذشته کامل: encantado]
صرف فعل
1
بسیار دوست داشتن
عاشق چیزی بودن
1.¡Me encanta tu casa! ¿Tú misma la decoraste?
1. عاشق خانهات هستم! خودت آن را چیدی؟
2
مجذوب کردن
مسحور کردن
1.Michael nos encantó a todos con sus historias divertidas.
1. "مایکل" با داستانهای سرگرمکنندهاش همه ما را مجذوب کرد.
کلمات نزدیک
doler
disfrutar
demasiado
cucharada
costumbre
fiesta
fruta
habilidad
hábito
importar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان