خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمار شدن
[فعل]
enfermar
/ˌɛmfɛɾmˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: enfermé]
[حال: enfermo]
[گذشته: enfermé]
[گذشته کامل: enfermado]
صرف فعل
1
بیمار شدن
مریض شدن
1.Si no te pones la vacuna podrías enfermar.
1. اگر واکسن نزنی، ممکن است بیمار شوی.
کلمات نزدیک
diseñar
tercer mundo
sistema solar
silvestre
refugio
luego
más tarde
morir
nacer
por último
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان