خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قاب کردن
[فعل]
enmarcar
/ˌɛnmaɾkˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: enmarqué]
[حال: enmarco]
[گذشته: enmarqué]
[گذشته کامل: enmarcado]
صرف فعل
1
قاب کردن
قاب گرفتن
1.Quiero enmarcar estos carteles que compré.
1. می خواهم این پوسترهایی را که خریدم، قاب بگیرم.
کلمات نزدیک
cortometraje
película de risa
personaje principal
doblado
festival
retoque
duplicado
resolución
negativo
película de aventuras
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان