خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسفناج
[اسم]
la espinaca
/ˌespinˈaka/
قابل شمارش
مونث
[جمع: espinacas]
1
اسفناج
1.Agregué las espinacas a la olla y las cociné un par de minutos.
1. من اسفناج را به تابه اضافه کردم و آن را چند دقیقه پختم.
کلمات نزدیک
coles de bruselas
bambú
okra
apio
frijol
nabo
brócoli
repollo
alcachofa
coliflor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان