خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسفنج
[اسم]
la esponja
/espˈɔŋxa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: esponjas]
1
اسفنج
1.Debes lavar estas copas de cristal con una esponja suave.
1. این فنجانهای شیشهای را باید با اسفنج نرم بشویی.
کلمات نزدیک
tabla de cortar
cuchara de madera
fregadero
grifo
cubiertos
sacacorchos
cama
despertador
cortina
lámpara de noche
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان