خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خراب شدن
[فعل]
estropearse
/ˌestɾopeˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me estropeé]
[حال: me estropeo]
[گذشته: me estropeé]
[گذشته کامل: estropeado]
صرف فعل
1
خراب شدن
از کار افتادن
1.El horno se estropeó y no pude hacer el pastel.
1. فر خراب شد و من نتوانستم کیک درست کنم.
کلمات نزدیک
estar en paro
equipamiento
enseguida
engañar
enfermería
evitar
faltar
ganar peso
gratuito
hinchazón
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان