خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقص
[اسم]
el fallo
/fˈaʎo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: fallos]
1
نقص
عیب
1.El accidente estuvo provocado por un fallo del motor.
1. تصادف بهخاطر نقصی در موتور به وجود آمده بود.
fallo mecánico
نقص فنی
کلمات نزدیک
calle de sentido único
adelantar
rueda de repuesto
pinchazo
carnet por puntos
víspera
intermitente
poner una multa
óptimo
siniestro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان