خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عکاسی
[اسم]
la fotografía
/fˌotɔɣɾafˈia/
غیرقابل شمارش
مونث
1
عکاسی
1.En ese estudio de fotografía toman fotos de la gente con sus mascotas.
1. در این استودیوی عکاسی از آدمها با حیوانات خانگیشان عکاسی میکنند.
کلمات نزدیک
juego
deporte
grandes almacenes
tienda por departamentos
edificio de oficinas
videojuego
como
para
en
desde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان