خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گربه
2 . جک (اتومبیل و ...)
3 . خدمتکار (مکزیک و السالوادور)
4 . مادریدی (اسپانیا)
5 . دوز (نوعی بازی)
[اسم]
el gato
/ɡˈato/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: gatos]
[مونث: gata]
1
گربه
1.Me quedé en casa para cuidar al gato.
1. من در خانه ماندم تا از گربه مراقبت کنم.
2.Mi gato maúlla cuando tiene hambre.
2. وقتی که گربه من گرسنه است، میومیو میکند.
2
جک (اتومبیل و ...)
1.No sé dónde está el gato en este coche.
1. نمیدانم جک این ماشین کجا است.
3
خدمتکار (مکزیک و السالوادور)
پیشخدمت
informal
offensive
1.¡No soy tu gato, hazlo tú!
1. من خدمتکارت نیستم؛ خودت انجامش بده!
4
مادریدی (اسپانیا)
اهل مادرید
1.¿Qué sabrá ese de flamenco? Es un gato.
1. او از فلامنکو چه میداند؟ او مادریدی است.
5
دوز (نوعی بازی)
1.Para jugar gato, solo necesitas un lápiz y un papel.
1. برای دوز بازیکردن فقط به یک مداد و کاغذ نیاز داری.
کلمات نزدیک
perro
conejo
vaca
oveja
cerdo
caballo
mono
oso
león
tigre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان