خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غذا درست کردن
[عبارت]
hacer la comida
/aθˈɛɾ la komˈiða/
1
غذا درست کردن
غذا آماده کردن
1.Necesito ayuda para hacer la comida.
1. من برای درستکردن غذا به کمک نیاز دارم.
کلمات نزدیک
hacer la compra
fregona
estropajo
enchufar
electrodoméstico
limpiar el polvo
pasar el aspirador
preparar
programar
quitar el polvo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان