خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمارستان
[اسم]
el hospital
/ˌɔspitˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: hospitales]
1
بیمارستان
1.Estuvo un mes en el hospital después del accidente.
1. بعد از تصادف برای یک ماه در بیمارستان بودم.
کلمات نزدیک
rascacielos
piso
casa
garantía
cesta de compra
granja
fábrica
escuela
oficina de correos
ayuntamiento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان